وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

تدبر در سوره ی قاف قرآن مجید

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۷ ق.ظ

سوره قاف 
آیه ۱ در مورد حروف مقطعه ، به شخصه فکر می کنم اگر در مورد تعداد حروف در قرآن تحقیق شود نتایج جالب بدست بیاید و این کلمات مقطعه مثل ق هم در این بنا شرکت داشته باشند
آیه ی ۴ خیلی نا مشخص است و اصلا ربطی به آیه قبل به نظر می رسد نداشته باشد
به نظر می رسد این نقص ، نقص تشکیک وجود ملاصدرا باشد و کتاب هم همانگونه که قبلا اشاره شد انسان باشد
لفظ این آیات گویا حکایت از حالتی دارد که به نفس واحده اشاره می کند ، ما خلقکم و لا بعثکم ...
امر مریج هم که در آیه ی ۵ اشاره شده به آن نقص و آمیختگی نقص زمین و کمال آخرت دارد
در این حالت کذب اتفاق افتاذه یعنی در امر مریج
امر مریج شاید همان شک باشد و شاید ملاصدرا کلمه ی تشکیک را از اینجا آورده باشد
کذب هم در مورد حق آورده شده 
پس سوال اینجاست که چطور حق به صورت منذری ازشان در یک امر آمیخته و مخلوط شده آمده ؟ چطور حق آنجا آمده در صورتی که آنجا وادی شک و سرگردانی است
یحتمل این هم باز به تشکیک انسان بر می گردد و اینکه انسان یکسرش در دنیا است و یک سر دیگرش در عالم حق و البته نه همه بلکه کسانی که به امر حق دلدادگی دارند و در امر مریج نیستند
نکته ی بعدی این هست که امر خودش مریج دانسته شده
مگر امر مریج می شود؟
شاید منظور این است که امر مریج نیست بلکه اینها در امر و چیز دیگری مریج هستند
به آیه ی مرج البحرین هم نگاه انداخته شود ، شاید منظور آن آمیختگی حق و باطل و هستی و نیستی است
نیستی نیست و الا به خیال و وهم و در انسان و این آمیختگی هم باید در حوزه ی ذهن آدمی باشد
آیه ی ۶ می فرماید که فروج ندارد این آسمان شاید منظور از فرج آسمان همین نیستی و باطل باشد ، چه اینگکه زمین را قبلا نقص کننده ی انسان ها دانست و گویا اصلا زمین را ناقص و نقص می داند برای انسان و این یک مقدار حرف ما را سخت می کند ، گو اینکه قبلا گفتیم که نقص و باطل و نیستی در عالم خارج وهم و خیال نیست و الان می گوید که زمین ناقص و آسمان بدون شکاف و کامل و مرج البحرین هم که این دو دریا را ما گفتیم اینها هستند و به هم می رسند باز در ذهن ، حتلا سوال این است که اگر حدسیات ما همگی تا اینجا بتواند درست باشد ، و آسمان و زمین در خیال و وهم باشد آیا این موضوع در اذهان تکتک انسان هاست یا یک انسان ...؟

آسمان را می فرماید بنا نهادیم ، پس نمی تواند حضرت حق باشد ولی باز می تواند خودش حق باشد گو اینکه در آیات دیگری گویا دیده ام که صنع حق را حق دانسته
باز مشکل دیگری که پیدا می شود این است که چطور چیزی غیر از خدا می تواند کامل و بدون شکاف باشد و نقص نداشته یاشد؟
فکر کنم از جنبه ای می فرماید بدون نقص است و جنبه های دیگرش را بررسی نمی کند ، یا اینکه این را برای انسان می فرماید که ناقص نیست ، مثل اینکه من بگویم که فلان شیئ از نظر امتداد ایکس بی نقص است ولی از جنبه ای دیگر نقص دارد یا اینکه بگویم فلان شیئ برای فلان شیئ ناقص نیست و کاملا به اندامش می نشیند و شکافی برای آن ندارد
آیه ۷ فکر می کنم تمام این کارهای گفته شده بوسیله ی باران و آسمان انجام شود
جالب است که از لفظ افکند لنگر استفاده شده است
لنگر را صاحب کشتی می اندازد که در دریا این طرف و آن طرف نرود و ثابت باشد ، شاید با آیه ی اصلها فی السما خوب کنار هم بنسینند
انبت زوج قبلا به باران نسبت داده شده بود و الان یا بدون نسبت و سبب آمده یا اینکه به القای رواسی نسبت داده شده
حالا چرا از زمین زوج در می آپد و فرد در نمی آید ؟ آیا منظور از زوج بودن زن و مرد بودن نیست و ما قبلا حدس زده بودیم که این تانیث اشاره به کالبد مادی انسان ها دارد و نیز ظاهر آیه مشان می دهد که گویا حرف از نزول و صعود آب و نور و کلمه و قرآن و انسان است. که نطفه ای مزیج آمده و زوج بهیج برگشته است ، یاد آوری آیه ای که در آن خداوند از نطفه صحبت می فرمود هم بد نیست و همینطور مثال دنیوی تولید نسل توسط یک مرد و زن . که نطفه ای به کشتزار در می آید و همتایی بیرون می آید و چون خدا منزه از تولید و تولد است لا جرم می توان به حدیث ابوا هذه الامة اشاره کرد
نکته ی دیگر این است که مدد زمین یعنی چه ؟ آیا منظور کمک است یا امتداد ، در ترجمه نوشته شده گسترش ، پس سوال اینجاست که این گسترش چگونه بوده؟ آیا در ابتدا کوچک بوده؟ آیا بواسطه ی حق گسترده شده ، آیا مثل شخصی که غذا می خورد و گسترده می شود این هم به علوم راه یافته و گسترده شده ؟ حدسی نمی تپانم بزنم
آن آیه ی ۵ هم که کذب کرده بودند ، حتما آن قسمت انتهایی آیه به عنوان دلیل آورده سده یعنی اینکه چون نتوانسته بودند پاک و یک دست شوند و همچنان مریج بودند دچار کذب شدند ، درست یادم نیست ولی در آیات دیگری نحوه ی این کذب به خوبی اشاره شده بود که چگونه انسان دست به کذب می زند .

سوره ق آیه 6 
آسمان فوق است برای آنها ------- برای که؟  آیا تمام انسان ها آسمانی بالای سر دارند ؟ آیا آسمان چیز ثابتی است یا هر چه که بالا باشد آسمان است؟ مثلا اینکه برای من سقف خانه ام آسمان است و برای کسی که بالای بام است آسمانش لایه ی ازن .... -----اگر اینگونه باشد می توان نسبی بودن کمال و بی شکافی آسمان را هم جایز دانست و گفت آسمان آخر خداست.
نکته ی دیگر در آیه ی  این است که از زینت صحبت شده است. چه زینتی؟ آسمان دنیا به ستارگان زینت داده شده است .  پس علاوه بر ارض ، دنیا هم زینت دارد و زینت آن ستارگان است . سوال اینجاست که آیا باز هم در جاهای دیگر زینت ستاره است ؟ یا چیز دیگری؟ اگر ستاره است همین ستاره است یا ستاره از نوع دیگری؟ -------- در حدیثی خواندم که زینت آوردن در مسجد (آیه قرآن) به آوردن بچه به مسجد تعبیر شده بود
آیه 4 ---- کتاب حفیظ دانسته شده ، شاید یعنی اینکه حفظ می کند از نقصان آنها ------------- یک کتاب چطور می تواند حفظ کند ؟ شاید با ثابت نگه داشتن اصل آنها ----------- آیا این کتاب همان خزینه ی الاهی است؟ که از آن به قدر معلوم نازل می شود؟
آیه 8 می گوید برای بندگان منیب تبصره و ذکر است ------------ چه چیزی ؟ این روایت و داستان؟ این بارانی که می بارد و می رویاند و محصول می دهد ؟ این محصولات که مومنین باشند؟ چه چیزی برای عبد منیب ذکر و تبصره است؟ ------ چرا برای عبد منیب ------- عبد خودش باید فهمیده شود ----- آیا عبد هر کسی است یا اشخاص خاصی هستند؟ به نظر من همه هستند و بعضی این را می فهمند ------ منیب از اناب می آید و فکر کنم می شود بازگشت کننده و در ترجمه توبه کننده آمده ----- آیا کسی که در حال توبه است ؟ یا کسی که توبه کرده و بازگشته
ذکر قبلا گفته شد که در مورد خدا یا وطن و یا دار خلد می آید که همه می توانند به هم نزدیک باشد ، آیا اینجا هم منظور از ذکر ، ذکر خدا است؟ -------- آسمان و زمین و نحوه ی کار آنها آیا ذکر است؟

الان دو صفحه از تفسیر الامیزان را در مورد تفسیر سوره ق خواندم ، ایشان نقص ارض را به آیه ی ائذا متنا و کنا ترابا نسبت داده است و تفسیر فرموده اند که کافران خطابشان این بوده که پودر شده ی ابدان ما قادر به رجعت نیست . ولیکن من مطمئنم که این نظر اصلی علامه نیست و ایشان معنی سطحی و دنیوی آیه را فرموده و نظر دیگری هم باید داشته باشند.----اصلا خیلی نا امید شدم از خواندن کتاب شریف المیزان ------ گویا برای سطح کسانی نوشته شده است که کمتر به مذهب و عمق مذهب آنشایی دارند
از المیزان: " رواسى" جمع" راسیه" و به معناى هر چیز ثابت است----با این وصف می توان رواسی را به ائمه و اولیا نسبت داد
الان یادم آمد که در کتاب آقای محمد علی صالح غفاری آمده بود یا شاید در جای دیگر شنیدم شاید از روحانی دانشگاهمان شنیدم که می گفت ق ، نه از استاد ابراهیمی دینانی شنیدم ، بله ایشان می گفت قله ی ق همان قله ی دست نیافتنی سیمرغ است که در کوه انغا است و زال به آن می رود .... 
نکته ی دیگر که از اینترنت یادم آمد این است که غفلت در مقابل چیزی است که هست ، نه اینکه نیست ------------- توضیح اینکه ذکر را من برعکس غفلت می دانم و بصرک الیوم الحدید هم به احتمال قوی به همین تذکره و تبصره اشاره دارد و باید با آن معنا شود و اینگونه می شود که ... باز سخت است و نمی دانم

علم علم می آورد ، اگر آیات را انسان به خوبی به ذهن بسپارد و با آن انس بگیرد ، در تفسیر و تدبیر و ترجمه خیلی جلو می رود ----------- همینطور دانستن زبان عربی لازم لازم لازم است --------- همینطور این نرم افزار هایی که بوسیله ی آنها می توان کلمه ای را با هم معنی هایش در قرآن و احادیث جستجو کرد

الان در اینترنت نگاه کردم گویا آیه ای داریم که در آن می گوید اواب حفیظ و لفظ آیه به گونه ای است که به انسانی اشاره می کند----- این در ترجمه ی کتاب حفیظ می تواند کمک کننده باشد

یک سوال: آیا جناب بهشت همین مومنین هستند؟ که در قرآن و انجیل و تورات آنها را مثال مومنین دانسته است؟ اگر هستند آیا در دید همدیگر اینگونه اند؟ یعنی اگر ما بعث را فرادا در نظر بگیریم می توانیم قائل شویم که خاطرات و ملکات و اعمال خوش مومنین و خودشان شبیه به زرع ثمر ده شده اند.
  • محمد حسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی