وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

من دردم نادانی است

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ق.ظ
انسان چیست و هدفش چیست؟
درد دارم.
درد دارم و نمی دانم دردم چیست.
پس... چرا می دانم .
دردم نادانی است .
من نه از نادانی خلق بیزارم و نه از بد زمان و نه از از دست دادن بدن و نه از ... هیچ
هیچ چیز برای من آنقدر ناگوار نیست که نادانی است.
بلکه هر چه که ناگوار است از نادانی است.
پس من از سیاهی و ظلمت می ترسم.
آنجا که خرشید غروب کرده و ... نه ، خورشید که غروب کردنی نیست . من پشتم به اوست.
من از بی نوری می ترسم و بی نوری جایی است که خدا نباشد و چون خدا هست ، من از نبود خود می ترسم. از دور شدن از خدا ، از دور شدن از خود.
من دردم نادانی است.
من می چرخم و می خواهم ولی نمی دانم چه می خواهم و برای چه می چرخم.
نمی دانم .
می دانم و نمی دانم.
و برای همین سوال "چرا" را همیشه همراه دارم.
چرا این؟ چرا آن ؟ چرا این نه ؟ چرا آن نه ؟ چرا اینطور؟ چرا ؟ اصلا چرا به چرا و چرا به همه چیز و چرا به خودم.
چرا؟
چرا هنگامی است که نادانی با دانش می آمیزد و به شکل هم در می آیند و آمیخته می شوند ، همچو آمیزش دو دریا.
مدام می پرسم چرا.چرا . چرا ...
چرا سوال در ذهن من است؟
چه کسی می تواند این را جواب دهد؟
چرا اینجا هستم و چرا از اینجا می روم...
چرا؟
چرا بین من و دانش و دانا جدایی افتاده و چرا حرکت وجود دارد؟
چرا؟

در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
  • محمد حسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی