وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

·         الولایت کم هی؟

***کلمه طیب همان توحید است و موحد به خدا نزدیک است. کلمة لا اله الا الله حصنی***

انسان نزدیک می شود چون ذلتی دارد و می خواهد این ذلت را زیر سایه نزدیکی می خواهد آن را بر طرف کند. خدا هم می خواهد به واسطه این نزدیکی مخلوق را بپروراند.

مومنین نیز نسبت به هم کمبودی دارند که به واسطه ولایتشان با هم این کمبود ها را رفع می کنند و از هم ارشاد و نصرت می گیرند ((اشاره به آیاتی که در آن از ولایت مومنین سخن گفته شده))

خدا با نزدیکانش نجوا می کند

با دورتر ها خودش سخن نمی گوید و به رسولش می گوید که به آنها بگو... (ای اهل کتاب...) برای دورتر ها می گوید یا ایها الناس

 

 

  • محمد حسین

بهترین راه نزدیکی انسان به خدا همان کلمه طیبه است

هر چه عمل مشوب باشد قرب کمتر است.

 

قرب و ولا در لفظ دو تاست و در معنی یکی!

گاهی ولایت مثل "نصرت" و "محبت" اضافه ی دو طرفه است. ولی هنگامی که پیش می رویم می بینیم رابطه یک طرفه است. ما بکم من نعمه فمن الله

***هر اندازه که انسان از خود دور شد به خدا نزدیک می شود***

***باید از ماده دور شد چون امکان ندارد یک موجود مادی به یک موجود مجرد از ماده نزدیک شود.***

***تجرد و تنزه از علاقه***

البته خدا شدن امکان ندارد ولی برای نزدیک شدن به خدا باید متخلق به اخلاق الهی شد.

  • محمد حسین

ولایت مادی فقط متوافقة الاطراف است. ولی در امور معنوی ولایت متخالفة الاطراف هم می تواند باشد. دومی مثل قرب بینا به نابینا و دوری نابینا از بیناست.

اگر محبت و نصرت به غیر خدا بود باطل است و در این دنیا به میزان کمتر و در آخرت بیشتر خلاف این محبت و نصرت آشکار می شود.

 

  • محمد حسین


تبه کاران در قیامت دشمن هم نمی شوند بلکه دشمنی شان آشکار می شود و دوستی سوری و ظاهری و کذبشان از بین می رود.!!! محصول ولایتِ باطل نصرت و محبت باطل است و در قیامت به هم می تازند و همدیگر را دلیل گمراهی یکدیگر می دانند.((آیات مرتبط در قرآن بررسی شود))

قیامت ظرف حدوث و عمل عداوت نیست بلکه ظرف ظهور و بروز حق است و دشمنی ای که در دنیا داشتند و فکر می کردند دوستی است ظاهر می شود.

محصول ولایت خدا، محبت و نصرت است. اما صادق. انتهای این محبت و نصرت هم سرپرستی است. یعنی ابتدا رابطه ی دوستی است و بعد به سرپرستی می انجامد. ((فکر کنم اشاره به آیت الکرسی باشد))

***دو ولی در عالم بیشتر نیست یا خدا یا نار. اگر آتش مولی کسی شد آتش به او کمک می کند و او دوست آتش می شود !!!!!!!!! می سوزاندشان و نمی فهمند. نار مصیر بدی است. ((وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا)) . ((یعنی دارند آتش می شوند.)) نار حامیه مادرشان است فامه هاویه اینها فرزند نار هستند.*** تحت تدبیر آتش اند. در ظاهر محبت است و در حقیقت درونش باطل و عداوت. و در قیامت این درون باطل از آن ظاهر جدا می شود.

 

·         مبحث بعدی این است که الولایة هل هی؟(( نظم سخنرانی این بود که الولایة ما هی؟ بعد موجود است یا نه؟ یعد راه رسیدن به آن چیست؟ بعد اینکه کم هی و اینکه چند قسم است؟ تشریعی و تکوینی))

در جهان خارج می بینیم که ولی و سرپرست وجود دارد و انسان هایی که در زمینه ای ضعف دارند، ولی می گیرند.

در درون هم می بینیم که ولایت تدبیری را مشاهده می کنیم که نفس به شئون خودش ولایت تدبیری دارد و همین طور می بینیم که هر علتی نسبت به معلول خود سرپرستی و ولایت دارد.در قرآن هم بارها از این ولایت ها صحبت شد.

 

 

·         الولایة ما هی؟ قرب. ولی یعنی نزدیک. دو چیز که چنان به هم نزدیک اند که بین آنها بیگانه ای نیست می گوییم متوالی اند.. در امور مجرد و منزه از ماده نیز قرب معنوی است. ارواح نزدیک به هم در قرآن گفته شده که مومنین و منافقان به امثال خودشان نزدیک اند.

گفته شد که غیر از متقین سایر دوستی ها باطن و ظاهرش فرق می کند ظاهرش محبت است و باطنش عداوت. یامرون بالمنکر ((الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)) مثل این است که یکدیگر را به سم خوردن ترغیب می کنند و نمی دانند که سم است. برای همین است که هر امتی که داخل می شود امت دیگر را لعن می کند.

 

در مورد ولای دو طرفه: خدواند می فرماید آنها یاور من و من هم یاور آنها هستم. آنها مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم.

***شیطان عدو مومنین است نه خدا.*** آنجا ذلیل و عبد است و چیزی توان ایستادن در برابر خداوند را ندارد.

 

·         مبحث بعدی راه رسیدن به ولایت است. یعنی بعد از اثبات دنبال ثبوت هستیم.

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ شیطان انسان را به گناه که آتش است می خواند.

***مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ پس عمل صالح و عقیده پاک باید داشت تا از ولایت برخوردار شد.***

 

خدا قرآن را آویخت نه اینکه انداخته باشد! و بعد گفت و اعتصمو بحبل الله. این سر طناب را بگیرید و بالا بیایید .تا ولی من بشوید.

 

عالی ترین درجه ولایت برای حضرت ختمی مرتبت است ولی دیگران هم می توانند از آن بهره مند شوند.

کسانی که در این مسیر حرکت می کنند از مقام َعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بالاتر می آیند و به صالحین می رسند. از عمل  صالح به ذات صالح می رسند. خداوند نمی گذارد آلوده شوند و این فرق می کند با اینکه آلودگی های آنها را پاک کند!

 

·         در مبحث بعد در مورد الولایة کم هی می پردازیم

***اولیا خوف ندارند برای اینکه چیزی از دست نمی دهند.*** با مرگ انسان های دنیادوست علاقه به دنیا می ماند و خود دنیا از دست انسان می رود. ولی برای اولیاء محبوب در این حالت از دست دادنی نیست.

 

 

 

 

 

 

  • محمد حسین


===================

ولی خداست. هو الولی

 

خطاب اعتباری آن است که متکلّم و مخاطبی جدا وجود داشته باشد و بعد بین آنها خطاب باشد. ولی خطاب حقیقی آن است که مخاطب فرع بر خطاب باشد! کن فیکون

 

ولایت هم همین طور

در قرآن، جایی احکام ولی گرفتن در قرآن آمده

جایی هم خدا را ولی مطلق دانسته

اینکه شیطان ولی است این در عرض ولایت خدا نیست. لا شریک له ((الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا)) بلکه شیطان مامور خداست تا ولی آنکه آن ولایت را نپذیرفت تحت ولایت خودش بگیرد . ***ولی باز همین هم خارج از ولایت خدا نیست.‏***

انسان باید بکوشد مظهر این اسم خدا باشد.(هو الولی)‏

اگر نمی تواند مانند مسیح، ولیِ عده ای باشد لا اقل در نفس خودش مظهر ولی باشد! ولی قوای خودش باشد. ***نه اینکه قوایش ولی او شوند. هر چه خواست ببیند نه اینکه چشم هر چه خواست ببیند.!!!*** سخت است ولی لازم.

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

انسان در تهذیب نفس یا در خطر می فهمد ((که ولی واقعی کیست!)) هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ((در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد))

 

ولایت خدا را اولیا همینجا و کافران در عذاب می فهمند. می فهمند نه اینکه آنجا ولایت خدا باشد و اینجا نباشد. نه، اینجا هم اگر آتش می سوزاند و آب خیس می کند تحت ولایت خداست. منتها انسان یک زمان این را نمی داند و یک زمان می فهمد.

آنجا خدا را می یابد وگر نه وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ.

کان الله و لم یکن معه شیء و الآن کما کان

تفاوت از آن سمت نیست از این سمت است! خدا با کافر هست و کافر با خدا نیست.

 

در بحث اضافه، دو مقوله است مقوله اضافی و اضافه اشراقی. معیت هم این طور. معیت اعتباری مثل با هم بودن دو نفر در یک انجمن و یک معیت هم ...

تولی در کنار هم بودن است. پس ولا قرب است.

بر حسب تاثیر دو شی بر هم می گوییم اگر تاثیر دوجانبه بود هر دو ولی هم هستند ولی اگر تاثیر یک طرفه بود اولی والی و دومی  مولی علیه است. تاثیر دو جانبه مثل اخوت و تاثیر یک جانبه مثل علیت یا ابوت است. ولایت با فتحه تاثیر دوجانبه را می رساند. ولی هم تاثیر یک طرفه را می رساند و هم تاثیر دوجانبه.

باید در اتخاذ ولی هوشیار بود، در هر دو حالت، یعنی هم به عنوان محب و هم به عنوان سرپرست.

 تاثیر عقل و وحی در اینجاست.

***بعد از اطاعت از والی حقیقی خودش رفته رفته به مقام ولایت می رسد. ابتدا والی غضب و شهوت و خیال و وهم خود می شود و سپس والی جهان خارج. تا جایی که مرده زنده کند و درخت بی جان را زنده کند و مظهر هو الوالی شود و ولایت تکوینی بر جهان داشته باشد. .*** ((فکر کنم اینجای سخنرانی صدام حمله کرد و موشک زد(یا منافقین)و سخنرانی به هم ریخت))

  • محمد حسین

(بعد از هر نماز)حمد . آیه الکرسی . تسبیح حضرت زهرا علیها سلام . 3مرتبه سوره قل هو الله احد . 3مرتبه صلوات . 3مرتبه "وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِه قَد جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا" (سوره طلاق آیه 2 و 3)





بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی.و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی. 34 الله اکبر 33 الحمد الله 33 سبحان الله 1 لااله الا الله و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد ... » را می‌خوانی.و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمدو بعد سه بار آیه مبارکه:وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛(سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.)

  • محمد حسین

خواب دوم 13931226
خواب دیگرم در مورد کارت ملی ام بود که قبلا ثبت نام کردم و به صورت نامه آمده بود و اهل منزل دریافت کرده بودند و باز کرده بودند و دادنش بهم
سه مورد عجیب!
کارت روکشی پلاستیکی داشت! مثل کارت قبلی که غیر الکترونیکی بود و پرس شده بود
کارت با پست آمده بود در حالی که در حقیقت باید خودم بروم دریافتش کنم
کارت دارای رنگ کشیده ای بود یعنی یک طرف فیروزه ای بود و به سمت سفید کشیده شده بود و مابین اینها هم یک سری هلوگرام/مهر مانند نقره ای بود ولی اینهایی که من از مادر پدرم دیدم (این جدید ها) این شکلی نیست

  • محمد حسین

گاهی وقت ها وسیله و هدف یکی می شود
و دیگر بی معنی است که بگوییم آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ یا نه؟
نمونه اش نمازی است که به دور از هیجانات کاذب و تکثرات اطرافم می خوانم
به دور از بازی و عجله و هم میهن و بورس و ...
و آن وقت چه نماز خوبی هم می شود
با خودم خلوت می کنم
با خدایم هستم
می توانم قلبی که برای او ساخته شده را به خود او متوجه سازم
و از این توجه لذت ببرم
از آرامشی که از این عدم کثرت می برم
دور از تکثر (الهاتکم التکاثر) و در قرب کوثر (انا اعطیناک الکوثر)
به گونه ای دیگر بگویم:
بعضی ها مثل من هنگام مسافرت رفتن عجولند و هدف گرا!!! و دوست دارند سریع به مقصد برسند، کارشان را بکنند  و لذتی که قرار است ببرند را ببرند و بعد برگردند...
ولی پدرم همیشه هنگام مسافرت جمله ی قشنگی می گوید،
می گوید از در خانه که خارج شدید، مسافرتتان آغاز شده!
این طور که نگاه کنیم کل این وسیله می شود هدف!
کل راه و صراطی که باید طی کنیم همه می شود هدف
(که البته نمی دانم هدف شما چیست، ولی هدف من بعد از معرفت و عبادت خداوند متعال، قرب و لقاء اوست)
پدرم می گوید از همان لحظه که دارید آماده می شوید برای سفر می توانید سفر را شروع شده در نظر بگیرید و از این سفر لذت ببرید!!!
یعنی آقاجان همین مسافرت که هدفت است، وسیله ات هم هست. لازم نیست حتما به جایی برسیم بعد شروع کنیم به لذت بردن که!
همین الان هم می توان لذت برد.



  • محمد حسین

چرا در برخی آیات به یک زمین دپر کنار هفت آسمان و گاهی به هفت زمین اشاره شدهد است؟
منظور از بیش از دو آسمان چییت و چگونه ممکن است؟
آیا منظور از آسمان جو است؟ و منظور جو کره زمین بوده است؟
چرا انسان نیاز به خواب دارد؟
چرا خواب مایه ی آرامش و سبات انساندقراا داده شده است؟

  • محمد حسین

به نظر می رسد اختلاف دیدگاه یک متدین و یک بی دین مانند اختلاف دیدگاه یک روانشناس و یک فیزیک دان باشد در مورد بدن انسان
روانشناس می گوید فلان شخص چون از قضیه ای روحی رنج می برد گریه کرد
فیزیک دان می گوید به واسطه افزایش ماده ای شیمیایی در پلک شخص غددی شروع به تراوش آبی شور کردند
تا اینجا هر دو درست می گویند. منتها اگر یکی بخواهد بگوید فقط همین است که من می گویم و چیزی غیر از این وجود ندارد اشتباه کرده
باید دانست که حقیقت سطوح مختلفی دارد که انسان می تواند از آن ابعاد جهان بینی داشته باشد.
و به نظر می رسد برای مطالعه سطح پایین ابتدا باید سطوح بالایی و کلیات را مورد بررسی قرار بدهیم

  • محمد حسین