وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

برای دیدن اینکه بالاترین مرتبه ام (ات) چیست نباید در آینه نگاه کرد.
نه در آینه ی فیزیک
نه در آینه ریاضی
نه در آینه روانشناسی
نه حتی در آینه سخن و فکر و فلسفه
بلکه باید دید . بدون آینه
و باید دانست که این مرتبه ساختنی نیست
بلکه الان موجود است و وجود ما از آنجا تنزل می کند
یافتنی است.
باید دید از کجا می آییم
همین طور افعال و اوصافمان از کجا می آید

  • محمد حسین

نحوه ارتباط دو جسم چگونه است؟
اگر جسم اول و دوم توسط انرژی به هم مرتبط می شوند، نوع ارتباط خود جسم و انرژی چیست؟
خود انرژی چیست؟
آیا انرژی خود یک شیء سوم است؟
 یا اینکه خاصیت ماده است؟
 یا اینکه حرکت ماده؟

آیا انرژی مربوط به تغییرات و دگرگونی هاست؟

قوه ‌چیست؟
آیا پتانسیل واقعا یک انرژی است؟

فرق کار و انرژی چیست؟
اگر دو شیء بوسیله ی خاصیت انرژی بهم مرتبط شده اند، آیا اینجا دو خاصیت از دو جسم وجود دارد (مثلا خاصیت جاذبه جسم اول و خاصیت جاذبه جسم دوم) یا اینکه یک خاصیت که دو جسم درش وجود دارند (مثلا محور عمودی میزان خاصیت گرانشی و محور افقی مکان شیء) یا یک خاصیت از یک شیء که دو برداشت ازش صورت گرفته است (یعنی همان محور عمودی و افقی به صورت پیوسته، که در این صورت جدایی و پیوست اجسام به " و "پراکندگی و تراکم جسم" تبدیل خواهد شد مثل روزنامه ای که مچاله می شود و باز می شود)


  • محمد حسین

خلاصه ای از سخنرانی آیةالله جوادی آملی(حفظه الله) در ارتباط با "ولایت در قرآن"

=========================

جلسه 7

ولایت مطلقه را می توان از آیاتی که ربوبیت و مالکیت مطلق خدا را بیان می کند نیز فهمید.

جلسه ٨

پرورش موجود دانا به قانون است.

چون خدا خالق انسان است، تنها او می تواند رب و قانون گذار انسان باشد.

جلسه 9

***آتش جهنم ولایت دارد بر کسانی که درش هستند!*** وقتی از دور گنهکاران را می بیند خشمگین می شود.

هر چه هست در ولایت خداست چه مظهر صفات لطف چه مظهر غضب

‏جلسه ١٠

آن و وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی که به مادر موسی گفته شد فقط لفظ نیست بلکه عین آرامش است! ((وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿القصص: ٧﴾))

همین طور وقتی که فرشته ها هم می گویند لا تخافو و لا تحزنو از طرف خداست و اینها مظاهرند. ((إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿فصلت: ٣٠﴾))

دلیل این بی غمی و بی حزنی هم ارتباط و دل سپردن به آن جمیل و قدیر مطلق است.

لو لا ان ترا برهان ربه ((وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ ﴿یوسف: ٢٤﴾)) هم مانع گناه و فکر گناه شد.

 

زنی به مقام نبوت نرسیده است، چون کار اجرایی است. ولی به مقام ولایت رسیدند چون ولایت مربوط به کمال انسانی است مثل حضرت مریم (س). باطن نبوت هم ولایت است.

 

چون اولیا خدا ترس و غم ندارن پس صبر برای اینها معنی ندارد بلکه همه شکر است. ((در مقابل بلایا))

 

مردم نسبت به انبیا امی هستند هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿الجمعة: ٢﴾ ولو اینکه همه در حد بوعلی باشند! چیزی به انسان می آموزند که انسان از راه عادی ممکن نیست بیاموزد. چون خرق عادت است و از راه تهذیب نفس بدست می آید.

نسبت والی به مولی علیه دقیقا مانند نسبت علت به معلول است.

  • محمد حسین

قبل از مرگ باید امانت را به صاحبش برگرداند نه زمان مرگ. آن زمان از انسان می گیرند.

 

***زمانی می توان صاحب صورت را در آینه دید که آینه را نبیند و غیر او را نیز در آینه نبیند. انسان برای خدا بینی از خود بینی برهد.*** لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا. اخلاص یعنی عمل نه برای خود باشد نه غیر

اول العباده معرفته

یَا ابا ذر! اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ

  • محمد حسین

رسیدن به مقامات انسانی مانند رسیدن به بهشت، نوافل و فرایضی وجود دارد.

فرائض معرفت است و اخلاص.

و وعده خدا راهنمایی است برای کسی که در راهش تلاش می کنند. ((وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)) البته خدا همه را راهنمایی می کند ولی اینجا معنی به مقصد رساندن و ولی کردنش را می دهد. و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین و نه به این معنی که وقتی دستش به سقف رسید نردبان را رها کند.‏((و نماز نخواند مثلا!)) خدا دستور می دهد که سجده کن و نزدیک شو. (یعنی عبادت کن و نماز بگزار که بارز ترین آن سجده است) یقین فقط به دانستن وجود خدا نیست. بلکه یقین به مالک بودن نیز هست.!!! ***یعنی مجاهد در راه خدا  می فهمد که چشم و گوشش نیز از آن خداست.***

این است که بعد از کار نیکو نیز تشکر می کند از خدا که با اعضای آریه به او این کار انجام شده و خود را بدهکار می داند.‏*** ام من یملک السمع و الابصار آریه به این معنی نیست که نفوذ مالکیت خدا درش از بین رفته و نه به معنی تفویض، منظور آینه داری جمال حق است که فاعل اصلی اوست.***

کسی که کار نیکو انجام داده در حقیقت مامور خداست چرا که خدا همان گونه که به فرشته دستور می دهد به انسان هم دستور می دهد. مظهر نام خداست. ***این انسان خودش را ولی نمی داند بلکه مظهر ولی می دهد.***

((علامه اشاره داشتند به وصیت حضرت رسول به امام که با یا علی یا علی یا علی شروع می شود که پیدا نکردم J))

  • محمد حسین

اخلاد الی الارض برعکس یصعد الیه کلمه طیبه است.

***این علاقه مانع می شود***

***از درون نور ندارد. یحسب ان ماله اخلده بلکه لباسی نورانی است که خدا تنشان کرده***

مثل لیل که با سلخ لباس تاریکی اش آشکار می شود. ((وَآیةٌ لَّهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ))

ولایت چند درجه است: عام و خاص و اخص (که مخصوص قاب قوسین او ادنی است)

در این حال می گوید و إِنَّ وَلِیی اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکتَابَ وَهُوَ یتَوَلَّى الصَّالِحِینَ

 

***هر قدر معرفت بیشتر شود خلوص بیشتر می شود.***

***خدا در قرآن چند مورد می فرماید  از غیر خدا نه نفعی و نه ضرری بر نمی آید. کفی بالله. و لیس من دونه ولی و لا شفیع . توجه به غیر خدا ضرر دارد. این برای اکثریت عابدین است که راه گم می کنند و بت می پرستند. ولی کسی که از روی حب عبادت می کند مصون است از این ظلالت است!***

 

***انسان در این راه مظهر هو الوالی می شود. ولی انسان زاهد و عابد مظهر اسم خدا نمی شود که خدا عابد و زاهد نیست. بلکه خدا کمکش می کند و او هم دین خدا را کمک می کند.***

***برای اینکه انسان اینگونه شود باید اینگونه رفتار کند.یعنی کاری فراتر از کار اولیای متوافقت الاطراف بکند!!!!!!!! نه مثل نسبت دو برادر بلکه مثل نسبت پدر و پسر . کار الهی و کار فرشته ها که مظاهر اسما الهی هستند. بعضی تعلیم دارند بعضی روزی رسانند و ..که اینها با عبادت بدون معرفت و زهد بدون اخلاص حاصل نمی شود.***

  • محمد حسین

·         الولایت کم هی؟

***کلمه طیب همان توحید است و موحد به خدا نزدیک است. کلمة لا اله الا الله حصنی***

انسان نزدیک می شود چون ذلتی دارد و می خواهد این ذلت را زیر سایه نزدیکی می خواهد آن را بر طرف کند. خدا هم می خواهد به واسطه این نزدیکی مخلوق را بپروراند.

مومنین نیز نسبت به هم کمبودی دارند که به واسطه ولایتشان با هم این کمبود ها را رفع می کنند و از هم ارشاد و نصرت می گیرند ((اشاره به آیاتی که در آن از ولایت مومنین سخن گفته شده))

خدا با نزدیکانش نجوا می کند

با دورتر ها خودش سخن نمی گوید و به رسولش می گوید که به آنها بگو... (ای اهل کتاب...) برای دورتر ها می گوید یا ایها الناس

 

 

  • محمد حسین

بهترین راه نزدیکی انسان به خدا همان کلمه طیبه است

هر چه عمل مشوب باشد قرب کمتر است.

 

قرب و ولا در لفظ دو تاست و در معنی یکی!

گاهی ولایت مثل "نصرت" و "محبت" اضافه ی دو طرفه است. ولی هنگامی که پیش می رویم می بینیم رابطه یک طرفه است. ما بکم من نعمه فمن الله

***هر اندازه که انسان از خود دور شد به خدا نزدیک می شود***

***باید از ماده دور شد چون امکان ندارد یک موجود مادی به یک موجود مجرد از ماده نزدیک شود.***

***تجرد و تنزه از علاقه***

البته خدا شدن امکان ندارد ولی برای نزدیک شدن به خدا باید متخلق به اخلاق الهی شد.

  • محمد حسین

ولایت مادی فقط متوافقة الاطراف است. ولی در امور معنوی ولایت متخالفة الاطراف هم می تواند باشد. دومی مثل قرب بینا به نابینا و دوری نابینا از بیناست.

اگر محبت و نصرت به غیر خدا بود باطل است و در این دنیا به میزان کمتر و در آخرت بیشتر خلاف این محبت و نصرت آشکار می شود.

 

  • محمد حسین


تبه کاران در قیامت دشمن هم نمی شوند بلکه دشمنی شان آشکار می شود و دوستی سوری و ظاهری و کذبشان از بین می رود.!!! محصول ولایتِ باطل نصرت و محبت باطل است و در قیامت به هم می تازند و همدیگر را دلیل گمراهی یکدیگر می دانند.((آیات مرتبط در قرآن بررسی شود))

قیامت ظرف حدوث و عمل عداوت نیست بلکه ظرف ظهور و بروز حق است و دشمنی ای که در دنیا داشتند و فکر می کردند دوستی است ظاهر می شود.

محصول ولایت خدا، محبت و نصرت است. اما صادق. انتهای این محبت و نصرت هم سرپرستی است. یعنی ابتدا رابطه ی دوستی است و بعد به سرپرستی می انجامد. ((فکر کنم اشاره به آیت الکرسی باشد))

***دو ولی در عالم بیشتر نیست یا خدا یا نار. اگر آتش مولی کسی شد آتش به او کمک می کند و او دوست آتش می شود !!!!!!!!! می سوزاندشان و نمی فهمند. نار مصیر بدی است. ((وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا)) . ((یعنی دارند آتش می شوند.)) نار حامیه مادرشان است فامه هاویه اینها فرزند نار هستند.*** تحت تدبیر آتش اند. در ظاهر محبت است و در حقیقت درونش باطل و عداوت. و در قیامت این درون باطل از آن ظاهر جدا می شود.

 

·         مبحث بعدی این است که الولایة هل هی؟(( نظم سخنرانی این بود که الولایة ما هی؟ بعد موجود است یا نه؟ یعد راه رسیدن به آن چیست؟ بعد اینکه کم هی و اینکه چند قسم است؟ تشریعی و تکوینی))

در جهان خارج می بینیم که ولی و سرپرست وجود دارد و انسان هایی که در زمینه ای ضعف دارند، ولی می گیرند.

در درون هم می بینیم که ولایت تدبیری را مشاهده می کنیم که نفس به شئون خودش ولایت تدبیری دارد و همین طور می بینیم که هر علتی نسبت به معلول خود سرپرستی و ولایت دارد.در قرآن هم بارها از این ولایت ها صحبت شد.

 

 

·         الولایة ما هی؟ قرب. ولی یعنی نزدیک. دو چیز که چنان به هم نزدیک اند که بین آنها بیگانه ای نیست می گوییم متوالی اند.. در امور مجرد و منزه از ماده نیز قرب معنوی است. ارواح نزدیک به هم در قرآن گفته شده که مومنین و منافقان به امثال خودشان نزدیک اند.

گفته شد که غیر از متقین سایر دوستی ها باطن و ظاهرش فرق می کند ظاهرش محبت است و باطنش عداوت. یامرون بالمنکر ((الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)) مثل این است که یکدیگر را به سم خوردن ترغیب می کنند و نمی دانند که سم است. برای همین است که هر امتی که داخل می شود امت دیگر را لعن می کند.

 

در مورد ولای دو طرفه: خدواند می فرماید آنها یاور من و من هم یاور آنها هستم. آنها مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم.

***شیطان عدو مومنین است نه خدا.*** آنجا ذلیل و عبد است و چیزی توان ایستادن در برابر خداوند را ندارد.

 

·         مبحث بعدی راه رسیدن به ولایت است. یعنی بعد از اثبات دنبال ثبوت هستیم.

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ شیطان انسان را به گناه که آتش است می خواند.

***مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ پس عمل صالح و عقیده پاک باید داشت تا از ولایت برخوردار شد.***

 

خدا قرآن را آویخت نه اینکه انداخته باشد! و بعد گفت و اعتصمو بحبل الله. این سر طناب را بگیرید و بالا بیایید .تا ولی من بشوید.

 

عالی ترین درجه ولایت برای حضرت ختمی مرتبت است ولی دیگران هم می توانند از آن بهره مند شوند.

کسانی که در این مسیر حرکت می کنند از مقام َعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بالاتر می آیند و به صالحین می رسند. از عمل  صالح به ذات صالح می رسند. خداوند نمی گذارد آلوده شوند و این فرق می کند با اینکه آلودگی های آنها را پاک کند!

 

·         در مبحث بعد در مورد الولایة کم هی می پردازیم

***اولیا خوف ندارند برای اینکه چیزی از دست نمی دهند.*** با مرگ انسان های دنیادوست علاقه به دنیا می ماند و خود دنیا از دست انسان می رود. ولی برای اولیاء محبوب در این حالت از دست دادنی نیست.

 

 

 

 

 

 

  • محمد حسین