وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵ مطلب با موضوع «دنیوی :: سیاسی» ثبت شده است

بنده نامه ی زیر را نوشتم و به چندین و چند خبرگذاری ، شبکه تلویزیونی ( بخش اخبار ) و روزنامه فرستادم. و قصد دارم در شبکه های اجتماعی نیز آن را منتشر کنم.


سلام
لطفا در مورد بورس اطلاع رسانی کنید.
6
میلیون نفر ( به همراه خانواده هایشان ) جزو سهامداران خرد بورس هستند و هر روز وضعشان بدتر از دیروز می شود .
عده ای نصف داراییشان را در بورس از دست داده اند.
بورسی که با تشویق و خوب خوانده شدن آقای روحانی وارد آن شدند.

اصلا معلوم نیست علت سقوط بورس در این مدت چیست؟

عده ای خود دولت را مسئول اصلی ریزش می دانند و می گویند که دولت مردم را به این میدان آورده تا با کاهش سرمایه هایشان ، نقدینگی و تورم را کنترل کند.

و این در حالی است که کسانی که از اعمال دولت خبر داشتند و به اصطلاح رانت دار بودند ، زودتر دارایی هایشان را نقد کردند و رفتند.

اینکه دست دولت در کار است را حتی خود آقای وزیر اقتصاد هم بر آن صحه گذاشتند و گفتند که ما در بورس حباب مشاهده کردیم و برای از بین بردن آن ورود کردیم!!!

بعدها گفتند که ما برای بهبود وضعیت عصفبار بورس چند هزار میلیارد تومان به آن تزریق خواهیم کرد که دروغ بود و بازار سرمایه نهایتا چند صد میلیارد تومان از آن مبلغ را بیشتر ندید.

لطفا بررسی کنید که چگونه است که رانتداران و وابستگان دولت و سهامداران حقوقی و گردن کلفت ها هر روز سرمایه شان بیشتر می شود و مایی که به حرف های ریاست جمهوری اعتماد کردیم و اموال خود را به بورس آوردیم ، هر روز باید سرمایه مان کمتر شود؟

لطفا بررسی کنید که چرا سرمایه مردم ( سهامداران خرد ) هر روز 4 درصد کم می شود ولی شاخص بورس اوراق بهادار تهران هر روز 1 درصد افت می کند؟

مگر همین دولت نبود که به آمار و ارقام دولت قبل خرده می گرفت و آن را کذب می دانست؟

اکثر مردمی که به دولت فعلی رای دادند برای بهبود وضعیت اقتصادیشان بوده ، ولی چرا هر روز وضع اقتصادیشان دارد بد و بد و بدتر می شود و اخبار حمایت و بهبودی هم که از زبان مسئولین به ویژه شخص ریاست جمهوری شنیده می شود همه اشتباه و بی پایه و اساس از آب در می آید.
اگر در بین سهامداران خرد باشید ، می بینید که کاملا اعتماد آنها از اخباری که از دولت می آید از بین رفته و گاها با شنیدن اخبار خوب از زبان وزیر اقتصاد ، رئیس سازمان بورس و رئیس جمهور ، همه سعی در فروش سهام هایشان می کنند و رفتار برعکس از خودشان نشان می دهند.

در کشور های دیگر با این افت عجیب و بی سابقه بورس ، تمام مسئولین مورد بازخواست قرار می گیرند و گاها استعفا می دهند ، و این در حالی است که تا کنون ریاست جمهوری و وزیر اقتصاد بخاطر عملکرد ضعیفشان و وعده وعید های دروغشان ، حتی یک عذر خواهی هم از مردم و از خانواده های این 6 میلیون سهامدار خرد نکرده اند

و در این میان صدا سیما هم که در زمان اوج بورس هر روز تبلیغ بورس را می کرد و در تمام اخبار صبحگاهی ، نیمروزی و شبانه اش به عنوان تیتر اول ، با صدای رسا و خوشحال خبر از صعود شاخص های بورس را می داد ، اکنون تیتر یک که سهل است ، جزو هیچکدام از عناوین خبری اش ، وضعیت پیچیده ، مبهم و ضعیف بازار سرمایه را منعکس نمی کند.
از طرفی شخص آقای دکتر روحانی در سخنرانی های بسیاری می فرمایند که بنده نقد پذیر هستم و با گوشی باز آماده ی شنیدن انتقادات و اصلاح بدنه ی دولت را دارم و از طرفی دیگر می بینیم که انتقاد که نه ، سوال جمع زیادی از سهامداران خرد از ایشان در سایت رسمی ایشان و در پایگاه های اینترنتی بی جواب می ماند ( از جمله خود بنده ). خوب این چه نقدپذیری ایست؟
من به عنوان یک سهامدار جزء که به این دولت اعتماد کرده بودم ، از شما می خواهم که به وضع بورس رسیدگی کنید و حداقل علت افت های بی دلیل این مدت را بررسی کنید.

متشکرم
یا علی

  • محمد حسین





  • محمد حسین
من امامم را ، امام خمینی (ره) را دوست دارم

  • محمد حسین

سکانس دهم ) وفات امام  خمینی (ره)

امام فوت کرد و من جملاتی در وصیت نامه اش دیدم که الگو بودن او برای من به حد اعلای خودش رسید.

 

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.



  • محمد حسین

سکانس نهم ) نماز امام خمینی (ره)

دیده ام انسان های وارسته ای را که از فرط وارستگی و از خود کم بینی در عظمت جمال پروردگار ستون بدنشان خمیده و حالت خشوع بر ایشان موستولی شده .

عارفینی واقعی که از دنیا و از خود چیزی ندارند و خود را ناچیز می بینند.

متقیانی که در نمازشان جز یک هیکل چروکیده و ضعیف چیزی مشاهده نمی کنی و هر چه می بینند خدا می بینند .

اینها را دوست دارم،

اما آنچه از امام خمینی ام (ره) دیده ام بیشتر دوست دارم.

او نمی گوید خدایا این ناچیز و ناقابل را بپذیر.

او بدن راست می دارد در نماز .

 

اما چرا این به دلم نشست؟

حتما مناجات عرفه را خوانده اید . بخشی از آن واقعا برایم تعجب بر انگیز بود . در قسمتی از آن  دیدم که گویا امام حسین ع دارد از خودش تعریف می کند ، گویا دارد می گوید که ما پدرانمان فلان بودند و مادرانمان فلان . پدرانمان پاک بودند و ما در اصلاب و ارحام پاک ابدانمان پیدا شده ...

خیلی تعجب داشت .

ولی تعجبم وقتی به قسمت های جلوتر دعا رسیدم تبدیل به حیرتی شد ، حیرتی از سر شوق و عظمت امام و پاکی و خدادوستی اش.

گویا امام آن همه جسم و روحش را بالا می برد ( نه برای اینکه مال اوست ، نه ) برای اینکه پیشکشی که قرار است در عاشورا تقدیم محبوبش کند را مقام دهد و بالا ببرد .

این است تفسیر من از صلوة زیبای امام که به نظرم یک درجه بالاتر از رندی سایر خاشعین است.

نمازی با بدنی صاف و محکم و سری رو به پایین .


  • محمد حسین

سکانس هشتم ) امام خمینی (ره) در اوج عرفان

برترین راه عرفانی و زیباترین جلوه ی شناخت را من در امام دیدم .

عده ای از عارفان زهد کردند و مقام کسب کردند.

عده ای از فیلسوفان زور زدند و حجب عقلی را کنار زدند.

عده ای از فیلسوفان عارف گام فراتر نهادند و آنقدر فلسفه را بالا کشاندند تا به عرفان رسید.

ولی

ولی عرفان امام خمینی فرق می کند . عرفان امام خمینی بی وسیله است!

عرفان امام خمینی تنها یک وسیله دارد ، آن هم خود هدف است .

امام خمینی همه را کنار می زند ، همه را پس می زند ، همه را لنگ می داند و یک نه به همه ی ابزار ها و وسایل می گوید .

گویی این ابراهیم است که در میان آتش به افق چشم دوخته و ملائکه را از خود می راند

می راند و می داند که اوست

و فقط اوست.

جوری به روش ها نه می گوید ، گویا مسلک های ناقص را تحقیر می کند .

او آنقدر خدا را بزرگ می داند و خود و دیگران را کوچک که یکباره این کلام در زبانش آشکار می شود : "ما هیچ نیستیم" !!! سخنی که در ابتدا اشتباه و در انتها معدنی از دانش دارد .

 

عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشان اند

نامداران را هوای او دمی بر سر نیاید

این ما و منی جمله زعقلست و عقال است

در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی

هر معرفتی که بوی هستی توداد

دیوی است به ره از آن حذر باید کرد

آنان که به علم فلسفه می نازند

بر علم دگر به آشکارا تازند

ترسم که در این حجاب اکبر آخر

سرگرم شوند و خویشتن را بازند

 

اگر عارفی شاعر می گوید :

شنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من
از دورن من نجست اسرار من

 

امام خمینی ره پا فرا می گذارد و می گوید:

نشنو از نی چون حکایت میکند
بشنو از دل چون روایت میکند

نشنو از نی ، نی نوای بینواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست

نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد خانـه دلـبر شود

 

نی ز خود هرگز ندارد شورو حال
دل  بـود مـرآت  نــور لا یــزال

نی اگر پرورده آب وگل است
دست پـروده خـداونـدی دل است

نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل خریدارش خداست

نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه خاص خداست


  • محمد حسین

سکانس هفتم ) امام خمینی (ره) و محبت به همسر

گفته شده و هست موارد ابراز عشق امام به همسرشان و محبتی که ایشان به همسر دارند و نحوه ی تدبیر منزلشان و گفتن در این مورد بیش از این گزاف است . فقط قسمتی از نامه ی امام  را به همسرشان می آورم:

      تصدقت شوم، الهی قربانت بروم؛ در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند.

حال من با هر شدتی که باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است فقط . برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد...

  • محمد حسین

سکانس ششم ) امام خمینی (ره) و دانش و فلسفه

 هستند دانشمندانی که به دانشی جزئی مثل فیزیک یا ادبیات یا شیمی مسلط می شوند و در آن پیشرو می شوند .

هستند دانشمندانی که در علوم کلی ای مثل ریاضی و فلسفه سرآمد و پیشگام می شوند .

هستند دانشمندانی که در طول قرن و یا دهر چنان اثر علمی از خود به یاد می گذارند که نامشان جاودان می ماند .

اما امام فرق می کرد.

امام در فلسفه و ادبیات و علوم دیگر ماهر بود ولی اینطور نبود که به اینها بسنده کند .

این علوم نبود که امام در آنها رشد کند .

امام رشدش در علوم به پایان رسیده بود و آنها را از بالا دیده بود و کم و کاست آنها را می دانست .

کل علوم ، بلکه کل فلسفه را بالا و پایین کرده بود و بواسطه ی احاطه شان آنها را تقدیر کرده بود.

این را هنگامی می توان به وضوح دید که چنین شعری از او سروده شود:

 

چنین شعری را اگر نگویم تا کنون ندیده بودم ، باید بگویم که کمتر دانشمندی به این مکان رسیده که همچین چیزی اصلا به ذهنش خطور کند !

    جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما        عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما

    اسفار[1]» و «شفاء[2]» ابن سینا نگشو    با آن همه جرّ و بحثها مشکِل ما

   با شیخ بگو – که راه من باطِل خواند         بر حقّ تو لبخند زند باطِل ما

    گر سالک او منازلی‌ سیر کند       خود مسلک نیستی‌ بود منزل ما

    صد قافله دلْ بار به مقصد بستند    بر جای‌ بماند این دل غافِل ما

    گر نوح ز غرق سوی‌ ساحل ره یافت   این غرق شدن همی‌ بود ساحِل ما.

 

در نامه ای از امام خمینی ره به عروسشان می خوانیم:

دخترم! سرگرمى به علوم حتى عرفان و توحید اگر براى انباشتن اصطلاحات است- که هست- و براى خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمى‏کند که دور مى‏کند

و انسان هنگامی که فکر می کند درباره ی نویسنده ی چنین نوشته ای . بی گمان معلوم می شود که گوینده ی چنین متنی مطمئنا بر قله ی رفیعی از دانش نشسته . وگر نه چنین توصیه ای از کسی که در گیر و دار دانشی افتاده بر نمی آید ، بلکه اصلا چنین فردی نمی تواند افق دانشی را که او را احاطه کرده ببیند!


  • محمد حسین

سکانس پنجم ) امام خمینی (ره) شاعری ذوقی مسلک

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب

عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب

حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب

از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد
کـــــی می توان رسید به دریا ازین ســـراب

هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب

هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب

این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند
در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب

ما عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر
پنهان نمـــوده ایم چو پیــــــری پس خضاب

دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب


  • محمد حسین

سکانس چهارم ) صبر، پشتکار و تحمل امام

امام یک شبه اینجا نرسید . او چندین سال صبر کرد و در کوره و کارگاه زمان و عصر خودش را تربیت کرد . مدت ها طول کشید تا سخنش را به گوش جان مردم رسانید . سال ها زمان برد تا حکومت فاسد پهلوی را که هر روز ریشه اش را بیشتر در تن ملت می دواند بیرون کرد .

بعد از اینکه انقلاب پیروز شد ، نوبت معاندین و مخالفین بود که از چپ و راست و از پشت خنجر بکشند و بدنه ی انقلاب را اصلاح کنند .

و بعد از همه صدام . مرد خونریزی که به مردم کشور خودش هم رحم نمی کرد و سفاک و بی رحم و نادان بود .

8 سال امام در چنین شرایطی تحمل کرد و با صبر و شکیبایی و پایمردی پیش رفت و انقلاب را پیش راند .

کمتر کسی پیدا می شود که به آرمانی عقیده داشته باشد و برای پیروزی و شکوفایی آن چند ده سال عمرش را بتواند صبر کند و آهسته آهسته آن را پیش براند .

  • محمد حسین