وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر محمد حسین فقر عشق» ثبت شده است

بنده حتی شده با زور تو را می خواهم // میل اغیار ندارم چون تو را می یابم

گر برانی و نخواهی و نگیری ام هیچ // چون ندارم دگری، باز به تو روی آرم

شوق دیدار تو بر هوس در دل نیست // جلوه ی اندک رازی است ز تو می دانم

بی رخ ماه منیرت به چه شب روز کنم؟ // حول ظلمتکده ی حال خودم حیرانم

گدایان مال و ملکت را بر رباید بوی زر // فقر عشقم من و   ناز تو را می خوانم

سخره گیرند مرا که ندارم جز عشوه // آری ، و به همین هدیه ی تو مــــی بالم

مقصدم بس بعید و معبرم پر ز خار // چشم بستم... ، در هوایت مرکبم می رانم

تا چه پیش آید و با من چون کنی... // هر چه خواهی بکنم ، سر بنهم ، دل بازم

دل در این دولت دنیای دنی قابل نیست // دینم به دارا می دهم ، در عوضش نستانم

بنده حتی شده با زور تو را می خواهم // ز میل خود رسته ام ، میل تو را می خواهم


شعری بود که در سایت هم میهن یکی از بچه ها مصرع اول را گفته بود و مصرع دوم را می خواست و دیدم قشنگ است ، باقی اش را هم سرودم.

  • محمد حسین