فیزیک و فلسفه

نحوه ارتباط دو جسم چگونه است؟
اگر جسم اول و دوم توسط انرژی به هم مرتبط می شوند، نوع ارتباط خود جسم و انرژی چیست؟
خود انرژی چیست؟
آیا انرژی خود یک شیء سوم است؟
 یا اینکه خاصیت ماده است؟
 یا اینکه حرکت ماده؟

آیا انرژی مربوط به تغییرات و دگرگونی هاست؟

قوه ‌چیست؟
آیا پتانسیل واقعا یک انرژی است؟

فرق کار و انرژی چیست؟
اگر دو شیء بوسیله ی خاصیت انرژی بهم مرتبط شده اند، آیا اینجا دو خاصیت از دو جسم وجود دارد (مثلا خاصیت جاذبه جسم اول و خاصیت جاذبه جسم دوم) یا اینکه یک خاصیت که دو جسم درش وجود دارند (مثلا محور عمودی میزان خاصیت گرانشی و محور افقی مکان شیء) یا یک خاصیت از یک شیء که دو برداشت ازش صورت گرفته است (یعنی همان محور عمودی و افقی به صورت پیوسته، که در این صورت جدایی و پیوست اجسام به " و "پراکندگی و تراکم جسم" تبدیل خواهد شد مثل روزنامه ای که مچاله می شود و باز می شود)

خشت های بنیادی فیزیک از هواست

سلام

بعضی مواقع آدم نگاه می کند می بیند که اساس این فیزیک و شیمی و سایر علوم را بر پایه حماقت گذاشتند.

من زیاد با فیزیک سر و کار نداشتم ولی بخاطر درسم مجبورم مقداری فیزیک بخوانم.

برای من که تازه دارم فیزیک می خوانم (و این بعد از مدتی تحصیل و نیز بعد از مدتی مطالعه فلسفه بوده) یک سری مطالب کاملا احمقانه و دور از ذهن است.

مگر نه اینکه فلسفه باید مقدم بر فیزیک باشد؟

مگر نه اینکه مسائل کلی تر باید قبل از مطالب جزئی تر بررسی شود؟

مگر نه اینکه تعاریف باید دقیق باشد؟

خوب من احساس می کنم یک سری تعاریف غلط یا به قول استادمان Brain Washing ها (شستشو های مغزی) این وسط اتفاق افتاده که کسی هم نمی آید بگوید "بابا جان! این چرت و پرت هایی که می گویید، اینها خشت های بنیادی نظریات فیزیکی شماست. چرا روی آنها دقت نکردید؟ آن وقت آمدید روی یک سری چیز های بی خود سال ها وقت گذاشته اید؟؟؟؟"

نمونه اش:

تعریف جسم.

نمونه اش:

تعریف ماده.

نمونه اش:

تعریف انرژی.

نمونه اش:

تعریف فوتون.

نمونه اش:

تعریف کار.

نمونه اش:

تعریف حرکت.

نمونه اش:

تعریف اصطکاک و برخورد.

در علوم احمقانه می گویند فوتون و اشعه هایی که از خورشید می آید باعث دیدن می شود و....

ولی یک ذره دقت نکرده اند که واقعا این فوتون است که باعث دیدن می شود؟ یا اینکه این بنده خدا خودش با چیز دیگری روشن شده؟ ما با فوتون می بینیم؟ یا با نور؟ نور همین فوتون ها و امواج و ذرات هستن؟؟؟؟؟؟ آیا؟ کسی که اندکی بوی فلسفه ی اشراق به گوشش رسیده باشد این حماقت ها را نمی تواند قبول کند. اصلا یک نفر عاقل چطور می خواهد توجیه کند که ما در هنگام خواب هم با فوتون!!! می بینیم؟

می آیند می گویند عالم کوانتیده و گسسته است. آخر مگر می شود؟ اصلا گسستگی مگر معنی دارد؟ اصلا اگر گسستگی باشد رابطه ی بین دو شیء گسسته چطور امکان پذیر خواهد بود؟ اصلا معنی ندارد که دو شیء گسسته با هم ارتباطی بر قرار کنند. چه از نظر نیروی گرانشی و چه از نظر الکتریکی و چه از نظر سایر ارتباطات دنیوی یا اخروی. (همین طور کسانی که قائل به گسستگی انسان از خدا هستند)

دیگر اینکه می گویند انرژی ربطی بر کار است.

و بعد کار را چطور تعریف می کنند؟

جسم را چطور تعریف می کنند؟!

 و ...

یک نفر باید بیایید به این احمق ها (واقعا احمق ها) بگوید "جمعش کنید بابا"

سوالات من از فیزیک

انرژی پتانسیل گفته می شود که انرژی ای است که در اجسام ذخیره می شود .

حال آنکه به نظر نمی رسد چنین باشد.

مثلا گفته می شود که هنگامی که جسمی را بالا می بریم در آن انرژی ذخیره می شود.

سوال: کجای آن ذخیره می شود؟

در مورد انرژی شیمیایی گفته می شود که به صورت ترکیب شیمیایی ذخیره شده است.

ولی در مورد جسمی که بالا رفته چطور؟

در مورد تعریف انرژی گفته شده که انرژی توانایی انجام کار است.

حال هنگامی که چیزی از بالا می افتد آیا کار انجام شده یا خیر؟

آیا میزان کاری که یک جسم 100 کیلویی از ارتفاع 100 متری انجام می دهد با میزان کاری که یک جسم 1 کیلویی از ارتفاع 1 متری انجام می دهد یکسان است؟

آیا یکی انرژی بیشتر در خود ذخیره کرده ؟

در کجای خود؟

قوه و نیرو و حرکت باید یکی باشند در تعریف .

چرا که وقتی که یک چیز را از چیز دیگر دور می کنیم ، در این دو چیزی نمی رود ! ( لا اقل اگر در آنکه ما حرکت داده ایم ، به واسطه ی حرکت ما برود ، در دیگری چگونه خواهد رفت؟ ) اما تاثیر این دو در یک دیگر کمتر و یا بیشتر شده.

شاید بتوان گفت که از این جسم چیز هایی در سرتاسر دنیا پخش می شود که بوسیله ی آنها اجسام را به طرف خود می کشاند .

ولی باید دانست که این نظر با عقل زیاد جور در نمی آید ، چرا که :

1-      این چیز ها آیا جسم دارند یا ندارند؟

2-      اگر جسم دارند که ایجاد تداخل می کنند و به هم برخورد می کنند.

3-      اگر جسم ندارند . باید در همه ی اجسام باشد یا در هیچ جسمی نباشد . در حقیقت نسبت به جسم مجرد باشد یعنی از جسم فارغ باشد . برای همین نمی توان چند نیرو و یا انرژی را تصور کرد ، بلکه باید همواره یک انرژی و نیرو را تصور کرد . یعنی چه ؟ یعنی اینکه در بین چند جسم اینگونه نیست که از شیء اول یک جاذبه و یا انرژی ساطع شود و از دومی و سومی هم همینطور . بلکه تنها باید یک انرژی و یا نیرو وجود داشته باشد ( از نظر جاذبه  در اینجا ) و

4-      شاید بتوان گفت انرژی پتانسیل نسبی است . نسبت بین دو چیز را انرژی پتانسیل می گویند ، بلکه نسبت بین یک جسم با حالتی بعدی از خود آن جسم را انرژی پتانسیل گفت ، کما اینکه در مورد حرکت می گوییم ، تغییر چیزی از حالتی به حالتی دیگر .

حالتی که می گوید انرژی پتانسیل در جسم ذخیره شده است ، همان قدر اشتباه است که بگوییم وقتی من یک روبات را برنامه ریزی می کنم و او کار انجام می دهد ( نسبت به یک روباتی که این برنامه را ندارد و این کار را انجام نمی دهد ) انرژی بیشتری دارد!!! یعنی برنامه های متفاوت دارای انرژی های متفاوت بوده است!!! – همینطور تصمیم های متفاوت برای انسان!