وبلاگ محمد حسین

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵ مطلب با موضوع «دنیوی :: سیاسی» ثبت شده است

سکانس سه ) امام خمینی (ره) در خانواده

یک سکانسی واقعا از امام هست که دخترشان یا عروسشان از امام فیلم می گیرند ، در حالی که حاج احمد آقا پسرشان دارند سرشان را اصلاح می کنند .

سخت است باور کردن اینکه این امام همان امامی است که می ایستاد روبروی شاه و آن خطبه های کوبنده را قرائت می کرد . همان امامی که استحکام و وقار و جذبه از چهره شان موج می زد ...

حالا ببین چه مهربانانه با فرزندانش رفتار می کند.

می خندد ، می بوسد ، شوخی می کند ، مهربانی می کند ، نوه اش را ، عروسش را ، فرزندش را ... حتی مومنینی که به دستبوسش می آیند و برایش گریه می کنند ...

  • محمد حسین

سکانس دو ) امام خمینی (ره) مردی شجاع ، دلاور ، قوی و حاکم

قبل از انقلاب تعدادی از مامورین شاه به حوزه ای علمیه می ریزند تا آنها را بخاطر جسارتشان ادب کنند ، میریزند و می شکنند و بهم می ریزند و تفتیش می کنند و صدایشان را بلند می کنند و رجز می خوانند و خوار می کنند .

مامورین آن زمان شاه هم هر کدام برای خودشان قدرتی و جذبه ای داشتند .

می کشتند ، می زدند ، دستگیر می کردند و کسی جرات نداشت به ایشان حرفی بزند .

اصلا این حوزه ( یعنی حوزه های امنیتی و نظامی ) حوزه ای نبود که قانون بردار باشد .

بر می گردیم به حوزه . مامور شاه ایستاده وسط حوزه و حین اینکه به سربازان دستور داده آنجا را به هم بریزند و بگردند ، خودش آن وسط سخنرانی می کند و جبن جماعت را هویدا می کند و همه از ترس خشکشان زده که در این حال طلبه ای جوان از دور می آید ، نزدیک و نزدکی تر می شود تا به کنار مامور می رسد . آرام و  متین حرکت می کند و وقتی به مامور رسید یک کشیده به صورت مامور می زند .


این است ترس از خدا .

کسی که ترس خدا در دل دارد ، از هیچ موجودی ، کوچک باشد یا بزرگ نمی ترسد.

 

نمونه ای دیگر از شجاعت امام زمانی بود که می ایستاد جلوی شخص اول مملکت ، همانی که ساواکش رعب جان مخالفینش بود ، همانی که از کشتن هزاران همنوع و هموطن ابایی نداشت . امام در برابر این شخص می ایستاد و می گفت نادان ، می خواهم اصلاحت کنم . با اسرائیل دوستی نکن ، او دوست تو نیست ، با مردم کشورت باش ...

  • محمد حسین

سکانس یک ) امام خمینی و سیاست

عده ای از دیپلمات های شوروی بزرگ به نزد امام می آیند تا جوابی هوشمندانه و خوار کننده و یا پیشنهادی از سر تتمیع و تهدید به امام ارائه کنند . آمدند و با دید دنیوی و عرف خودشان نزد امام رسیدند و قدری خواندند از جواب نامه امام را ... ولی امام سخنشان را قطع کرد . بلند شد و رفت و قبلش گفت ، من قصدم سیاست بازی نیست ! من خیر و صلاح شما را می خواستم .

این ادبیات معمول سیاسی جهان نبوده و نیست.

 

امام یک سیاستمدار و یک مرد سیاست بود و از قضا از موفق ترین آنها هم بود . بوده اند و هستند سیاستمداران و متفکرانی که با مکتب های فکری و یا سیاسی گوناگون پای به این عرصه گذاشتند و پیشروی های زیادی کردند . لنین و استالین و مارکس و راسل و ...

با جنایت و با دغل کاری و با این فکر که هدف وسیله را توجیه می کند هر کدام آمدند و گندی به این عالم زدند و بخشی کندند و رفتند .

اما امام فرق می کرد ، او با آن چشم های نافذش در دشمنان خوف و در دوستان قوت قلب بود .

او سیاست ساده و محکمی داشت و می توان گفت سیاستش در یک کلام این بود: اطاعت امر خدا .

امام در این سیاست درس ها به محققین و متفکرین عالم سیاست داد که حالا حالا ها باید بروند کشف کنندش . مردی که هم چهره ی کاریزماتیک داشت و هم شخصیتی دینی بود . مردی که هم خوف داشت و هم رجا . مردی که هم دانشمند بود و هم عارف . مردی که هم وابسته ی به دنیا نبود و هم دنیا را داشت.

  • محمد حسین

من امام خمینی را دوست دارم

---------------------------------

سلام

من شیفته ی شخصیت امام خمینی هستم ، یک جورهایی الگو و امام من هست.

خیلی انسان ها هستند که از نظر شخصیتی برای من قابل احترام هستند.

استادی که در رشته ی علمی خاصی به مهارتی رسیده.

کارگری که با قدرت برای زن و بچه اش تلاش می کند.

مادری که برای فرزندانش ایثار می کند و زندگی و جوانی اش را وقف تربیت بچه ها می کند.

مومنی که با برداران و خواهرانش مهربان است.

زاهدی که دست از دنیا کشیده بخاطر اهداف پاک و بلندش

و و و

اما ، امام خمینی چیز دیگری است.

اجازه بدهید با هم نگاهی داشته باشیم به آن صحنه های زیبایی که من از ایشان دیدم:
  • محمد حسین

نمی دونم شما تو کدوم جبهه سیاسی هستید؟ دوستدار احمدی نژاد؟ دوست دار روحانی؟ دوست دار آمریکا؟ دوست دار...

من خودم رهبر رو خیلی دوست دارم - نه اینکه با تمام دل و جون ، نه ، دروغ چرا؟ در حدی که میدونم انسان بسیار خوب و دانایی هستن و هیچ کسی رو لایق رهبری نمی دونم غیر از ایشون و می دونم خیر و صلاح خودم و مملکتم به دست ایشونه. یعنی با اونکه به عنوان مرجع تقلید هم ایشون رو قبول دارم ولی اگه درخواست شهادت در راه خدا رو بدن فکر کنم اجرا نکنم... ( حالا غریبه که نیست ، خودمونیم ، شاید اگه امام زمان (عج) هم حتی بگن و به من دستور شهادت بدن ، نتونم این کار رو بکنم ، شاید برای جنگ و زخمی شدن هم پام بلرزه... بماند، ایشالله که درست میشم ) ، خلاصه اینکه ما اینقدر دوست دار و دنباله رو ی رهبر هستیم.

اما تعجب می کنم از کسایی که خودشون رو پیرو پر و پا قرص یک جریان فکری و یا شخص خاصی می دونن . مثلا همین کسایی که آرزوشون شهادت در راه رهبر و آرمان های رهبری هست ، ولی به گفته های رهبر توجه نمی کنن!!!!!!!!!!
چطور؟
مثلا من دیدم رهبر در برخورد با آقای احمدی نژاد نوعی رفتار می کنه ، ولی کسایی که خودشون رو ولایی می دونن جور دیگه ای تو بلاگاشون و حرفاشون با این آقا رفتار می کنن!!!!!!!!!!

  • محمد حسین